تاثیر ژنتیک و محیط بر رفتار: آیا ژن های جنایتکاری، دینداری و… وجود دارند؟

کافیست سری به رسانه ها بزنید تا باموجی از ادعاهای قاطعانه مبتنی بر ژنتیکی بودن رفتارها مواجه شوید. تیترهایی مانند «ژن بزهکاری کشف شد» یا «دانشمندان منشا ژنتیکی جرم و جنایت را کشف کردند». مسئله به این تیترها ختم نمی شود و حتی تا جایی ادامه پیدا می کند که برای هرگونه تمایل و گرایشی مانند دین داری، خداناباوری، همجنس بازی (بخوانید همجنس گرایی) هم ژن مسئول گزارش می شود. با این همه به نظر می رسد این تیترها صرفا جذاب و هیجان انگیز هستند و برای همین هم در سرتیتر اخبار قرار می گیرند. و این گونه تکه ای از یک پازل کلی را به عنوان خبری هیجان انگیز به عنوان خوراک رسانه انتخاب می کنند.

وراثتی بودن رفتارهای اجتماعی

پاتریشیا چرچلند در کتاب اخلاق و مغز مشاور به سهم وراثتی اختلال هایی مثل جامعه ستیزی اشاره می کند. او به مطالعاتی اشاره می کند که بر روی دوقلوها و خانواده هایشان انجام شده و نشان داده است سهم ژنتیک در جامعه ستیزی چیزی حدود 70 درصد است. البته که این به معنای وجود یک ژن مسئول در جامعه ستیزی نیست. همین طور موارد بسیار زیادی چون آسیب های دوران کودکی، شیوه تربیت، محیط و سبک زندگی هم می تواند روی بروز جامعه ستیزی در افرادی که به لحاظ ژنتیکی مستعد جامعه پذیری هستند تاثیر بگذارد. بنابراین اگرچه نمی توان نقش ژنتیک را انکار کرد با این حال سخن گفتن از ژن های مسئول در جامعه ستیزی هم نادرست است. 

آیا ژن های مربوط به جنایت، انصاف یا دین وجود دارند؟

در اینجا لازم است به مطالعاتی که به آن ها استناد می شود هم اشاره کرد. مسئله ی مهم اینجاست که اثبات چنین ادعاهایی به خاطر پیچیدگی رابطه بین ژنتیک و محیط و همین طور شبکه پیچیده برهم کنش ژن ها با یکدیگر بسیار دشوار است. پاتریشیا چرچلند در صفحه 41 کتاب اخلاق و مغز مشاور می نویسد:

اثبات ادعاهای مربوط به تغییرات ژنتیکی مرتبط با رفتار اجتماعی و شناختی بسیار دشوارتر است و در عین جالب بودن، همچنان در حد حدس و گمان باقی مانده است. شاید این داستان ها صحت داشته باشند، اما علم برای باور آن ها به دلیل و مدرک نیاز دارد. به خاطر داشته باشید که ژن ها پروتئین ها را می سازند و مسیرهای علّی بسیار طولانی بین پروتئین ها و مدار مغزی و مسیرهای علّی طولانی تر دیگری بین مدار مغز و محیط وجود دارد که به نوبه خود روی بیان ژن ها و پروتئین ها تأثیر می گذارد. ژن ها بخشی از شبکه های ژنتیکی هستند و این شبکه ها به روش هایی پیچیده با محیط در تعامل اند. شکی نیست که ژن های ما در آنچه هستیم و به دلیل تنوع موجود میان ما بسیار اهمیت دارند،  اما از این مشاهدات، نمی توان به استنتاج مشخصی دست یافت، مثلاً اینکه بگوییم یک “ژن مربوط به” انصاف یا دین یا علاقه به سفر وجود دارد.(اخلاق و مغز مشاور – پاتریشیا چرچلند – معصومه ملکیان – نشر سایلاو – صفحه 41)

نمی توان هیچ رابطه علّی و معلولی ای بین ژن ها و رفتار برقرار کرد

بنابراین نه تنها محیط، ژنتیک و یا هر دو با هم  می توانند در بروز جنایت و رفتارهای ضداجتماعی خطرناک و اعمال غیراخلاقی موثر باشند.  در عین حال نباید شبکه پیچیده برهم کنش ژن ها را نیز از قلم انداخت. همی طور اثر متقابل ژنتیک و محیط نیز در این میان از نقش بسزایی برخوردار است. هر قدر هم افراد مستعد جرم و جنابت از نظر ژنتیکی وجود داشته باشند باز هم نقش پرورش، دوران کودکی و محیط می تواند از آن ها شهروندانی نمونه  صلح طلب برای آینده یک اجتماع بسازد. این نوشته را با این کلمه ها از کتاب اخلاق و مغز مشاور به پایان می بریم:

مسلماً اشتباه است که تصور کنیم تغییرات ژنوم انسان که بر ساختار مغز تأثیر گذارند، 200000 سال پیش به تدریج متوقف شد. باوجوداین، اثبات وجود رابطه علّی بین ژن ها و رفتار و سپس، اثبات اینکه ژن و رفتار برای آن انتخاب شده اند صرفاً با گفتن داستانی جذاب حاصل نمی شود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله

نوروفلسفه: فلسفه علم اعصاب و مغز

1400-10-19

سندرم کاپگراس : وقتی مغز دست به دامان توهم می شود

1400-10-19
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها