فاعلیت الهی و طبیعت گرایی روش شناختی

در حال حاضر، طبیعت گرایی روش شناختی  به عنوان مفروض پیشین در مطالعات علمی در نظر گرفته می شود. تا جایی که می توان طبیعت گرایی روش شناختی را مهم ترین ویژگی علم مدرن و ابرپارادایم حاکم بر آن برشمرد. بر اساس دیدگاه برآمده از طبیعت گرایی روش شناختی (Methodologican Naturalism) و طبیعت گرایی علمی (Scientific Naturalism)، طبیعت نباید با دلایلی به غیر از طبیعت-حتی برای مثال، وجود خدا- توضیح داده شود و عطف به هر گونه ماورا از جمله خدا و افعال الهی برای تبیین پدیده ها ممنوع است. با این حال اتخاذ این پاردایم برای پاسخ به برخی پرسش های مهم فلسفی چون فاعلیت الهی و مسئله معجزات نادرست به نظر می رسد.

 

طبیعت گرایی روش شناختی به عنوان پارادایم اصلی علوم تجربی

طبیعت گرایی روش شناختی مهم ترین ویژگی علم مدرن و به نوعی ابرپاردایم علوم معاصر به شمار می آید. بر اساس این پارادایم به منظور تبیین پدیده های طبیعت، تنها شیوه مجاز ارزیابی علل طبیعی محتمل در آن پدیده هاست و عطف به ماورا به هر شکلی برای توجیه پدیده های طبیعی نه فقط خطا که کاملا ممنوع است. به عبارتی هر فعالیتی که نام علم را به دوش می کشد باید از همان ابتدا این ویژگی را رعایت کند. مهم ترین دلیل هر گونه عطف به خدا در کتاب های درسی پایبندی به همین روش شناسی است.  

 

فاعلیت الهی و لزوم عدم اتخاذ پیش فرض های طبیعت گرایانه

علی رغم خدمت این پارادایم به علم مدرن، به هیچ وجه نباید از این متدولوژی برای پاسخ به پرسش های فلسفی استفاده کرد. در اصل، تمام ادعاهای قاطع مبتنی بر عدم وجود جوهر غیرمادی از این مفروض پیشین سرچشمه می گیرد. با این حال استفاده از طبیعت گرایی روش شناختی برای پاسخ به پرسش های فلسفی چون امکان وقوع معجزات نادرست به نظر می رسد. این موضوعی است که بسیاری از فلاسفه از جمله الوین پلانتینگا به آن اعتراض داشته اند. با اتخاذ طبیعت گرایی علمی به عنوان یک متد برای پرسشی هم چون فاعلیت الهی، مسئله از همان آغاز – بدون هیچ بحث و تحقیقی- حذف می شود و این اشتباهی است که یا تعمدا و یا از سوی افراد ناآشنا به فلسفه علم سر می زند. شود. مداخله الهی (علت فراطبیعی) چگونه با نظامی مطابقت پیدا می کند که بر اساس آن، همه چیز در طبیعت تنها باید با “علل طبیعی” توضیح داده شود؟

 

جانر تاسلامان، فیلسوف علم در صفحات 191 و 192 از کتاب کوانتوم فلسفه و خدا در نقد این رویکرد می نویسد:

می توانیم بگوییم در بسیاری از مسائل مرتبط با اختلاف علم و دین، طبیعت گرایی روش شناختی به عنوان تنها متدولوژی علم پذیرفته می شود و سپس بر اساس این متدولوژی، هستی شناسی تولید می شود. این که «تمام رویدادها در طبیعت باید فقط با دلایل طبیعی توصیف شوند» یک انتخاب مرتبط با متدولوژی است. این که «تمام رویدادها در طبیعت با علل طبیعی ایجاد می شوند» و «نیروی غیرطبیعی بر آن ها تاثیر نمی گذارد» نیز، یک ادعای هستی شناختی است.

ما شاهد آن هستیم که بسیاری از افراد، از همان ابتدا معجزات را به دلیل این که مخالف متدولوژی طبیعت گرای آن ها هستند، رد می کنند. آن ها چیزی شبیه به این را می گویند “پدیده های ناشی از یک علت غیرطبیعی (معجزات) نمی توانند موضوع تحقیق علمی باشند، یعنی پدیده ی ناشی از یک علت غیرطبیعی (معجزات) وجود ندارد”. این اشتباه می تواند “خطای تولید هستی شناسی  از متدولوژی” نامیده شود. هستی شناسی  با آنچه که وجود دارد و وجود ندارد و چگونگی و نوع “بودن” مرتبط است؛ اما متدولوژی باید با “چگونگی درک” چگونگی و نوع “بودن” مرتبط باشد. به نظر ما، ناتوانی در کسب اطلاعات رضایت بخش از طریق متودولوژیمان، لزوم اتخاذ نگرشی لا ادری گرایانه را به وجود می آورد. ما باید بدانیم متدولوژی ما ابزاری برای درک هستی است و نباید وجود موارد غیر قابل کشف توسط این متدولوژی را انکار کرد. اجازه دهید این اشتباه را با مثالی روشن کنیم. فرض کنید فردی متری در دست دارد و از آن برای اندازه گیری استفاده می کند و آن را به عنوان متدولوژی خود می پذیرد. در اینجا، این فرد به هنگام ناتوانی در اندازه گیری طول ستارگان دوردست، ادعا می کند که آن ها طول ندارند (یک دیدگاه هستی شناختی). – کوانتوم، فلسفه و خدا / جانر تاسلامان / نشر سایلاو/ صفحات 191 و 192

 

نتیجه گیری

به عنوان نکته آخر علی رغم آن که طبیعت گرایی روش‌شناختی یکی از پیش‌فرض های اصلی و اساسی علوم تجربی معاصر است و تاکید بر اهمیت این نوع روش شناختی در دنیای علم، با این حال توجه به محدوده اتخاذ این پارادایم در پرسش های فلسفی ضروری به نظر می رسد و اتخاذ چنین پیش فرضی در مباحثات فلسفی مرتبط با خدا و پرسش های جهان بینی تا حد زیادی نادرست و ایدئولوژیک به نظر می رسد و نباید آن را به صورت پیشینی پذیرفت، چرا که هر گونه امکان برای تبیین های غیرطبیعت گرایانه هر قدر هم که مستدل باشند را سلب می کند و از همان آغاز مسئله بدون بررسی شواهد خاتمه می یابد.

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله

سندرم کاپگراس : وقتی مغز دست به دامان توهم می شود

1401-05-13

در باب مزخرفات عصب شناسی

1401-05-13
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها