Consciousness یا خودآگاهی، یکی از مهم‌ترین مباحث حال حاضر در علم (علوم شناختی) و فلسفه ذهن و شاید بزرگ ترین معمای اسرارآمیز علم باشد. دونالد هافمن در باب اهمیت Consciousness به شماره ویژه مجله Science در سال 2005 اشاره می کند که در آن مبنای بیولوژیکی خودآگاهی، به عنوان دومین پرسش بی پاسخ و مهم علم شناخته شده است.

Consciousness در فلسفه ذهن و علوم شناختی به کرات به معادل هایی چون آگاهی، خودآگاهی و هشیاری ترجمه شده است. در این یادداشت علاوه بر تعریف Consciousness به شما نشان خواهیم که چرا خودآگاهی معادل بهتری برای Consciousness است و از کج فهمی ها و سوءتعبیرهای احتمالی جلوگیری می کند.

تعریف consciousness یا خودآگاهی

علی رغم این که ماهیت ذهن قرن ها موردبحث فلاسفه و دانشمندان بوده است، هنوز تعریف واحدی از آن در دست نداریم. اجازه بدهید از دعواهای فلسفی بگذریم و برای این که همگی توافق نظر داشته باشیم، تعریف ساده و سرراستی از Consciousness ارائه دهیم. از زمانی که از خواب برمی‌خیزیم تا زمانی که دوباره به خواب می رویم، همه‌ی انواع تجربه هایمان از بوها،مزه ها، رنگ ها حتی تجربه های ذهنی مانند خاطرات، افکار، اهداف، تصمیم ها و… حالاتی از Consciousness به شمار می‌روند. یک تکه سنگ هیچ تجربه ای از این ها ندارد. همه ما انسان ها از طیف گسترده ای از این تجربه ها برخوداریم که گاهی در فلسفه ذهن به آن کیفیات ذهنی یا qualia گفته می شود. احساس درد، تندی فلفل، سرخی رنگ قرمز و… هر یک به نوعی کیفیت تجربه اشاره دارد. از دیدگاه توماس ناگل، خودآگاهی به معنای برخورداری از این تجربه هاست.[1]

[1] Thomas, N. (1974). What is it like to be a bat? Philosophical Review,83,435-450.

من بودن یا تو بودن به عنوان مهم ترین وجه اشتراک در تعریف خودآگاهی

اما اگر بخواهید به مهم ترین وجه اشتراک تمام این تعاریف اشاره کنید همان «من» بودن یا «تو» بودن است. اینجاست که «من» بودن یا «تو» بودن را می توان به عنوان مهم ترین مفهوم در تعریف خودآگاهی در نظر گرفت.[1] شاید آنیل ست بیش از همه به اهمیت «من» بودن در تعریف خودآگاهی واقف بوده است و به همین خاطر عنوان کتاب مهم خود را Being you یا تو بودن نام گذاری کرده است. او در تعریف خودآگاهی می نویسد:

……..

[1] Susan Schneider and Max Velmans(2017) The blackwell companion to consciousness; Wiley Blackwell

«برای یک موجود خودآگاه، چیزی وجود دارد که شبیه آن موجود بودن است. چیزی وجود دارد که شبیه من بودن است، چیزی که شبیه تو بودن است و احتمالاً چیزی که شبیه گوسفند یا دلفین بودن است. در هر یک از این موجودات، تجربه‌های ذهنی جریان دارد. چیزی که انگار من است. اما قطع به‌یقین هیچ‌چیزی وجود ندارد که شبیه یک باکتری، یک برگ چمن یا یک ربات اسباب‌بازی بودن باشد. برای این چیزها، (احتمالاً) هرگز هیچ تجربه ذهنی‌ای در جریان نیست؛ نه جهان درونی، نه آگاهی، نه خودآگاهی. » تو بودن / آنیل ست / نشر سایلاو / صفحه 19

تا اینجا دیدیم که «من» بودن در تعریف Consciousness از اهمیت اساسی برخوردار است. بنابراین، معادل خودآگاهی درک بهتری از این عبارت به دست می دهد. انگار که درون خود، بار ضمنی «من» بودن را به همراه دارد. دوباره به کتاب آنیل ست بازمی‌گردیم:

 

 

«من از خاطرات دوران کودکی‌ام به یاد دارم که روزی در آینه حمام نگاه کردم و برای اولین بار متوجه شدم که تجربه‌ام در آن لحظه خاص- تجربه‌ی من بودن- در نقطه‌ای به پایان خواهد رسید و آن «من» خواهد مُرد. احتمالاً آن زمان حدود هشت یا نه سالم بود و این هم مثل همه خاطرات کودکی غیرقابل‌اعتماد است. اما شاید در همین لحظه بود که دریافتم اگر خودآگاهی من می‌تواند پایان یابد، پس باید به شکلی به چیزی که از آن ساخته شده‌ام وابسته باشد- به مادیت جسمانی بدن و مغزم. به نظرم از همان زمان، به نحوی با این راز دست به گریبان بوده‌ام.»

تو بودن / آنیل ست / نشر سایلاو / صفحه 12

 

4. لزوم تمایز بین خودآگاهی و آگاهی

مضاف بر این، در متونی که با هر دو واژه Consciousness و awareness سر و کار دارند(مانند کتاب تو بودن از آنیل ست)، ترجمه هر دو به آگاهی به شدت مشکل زا خواهد بود. این دو عبارت، یکی نیستند؛ مصداق بارز این تفاوت این جمله مشهور دیوید چالمرز درباره تفاوت بین آگاهی و خودآگاهی است.

 

“Awareness is the psychological correlate of consciousness”

 

تنها در صورتی که بین Awareness و consciousness تمایز قائل شویم، می توانیم مقصود چالمرز را متوجه شویم: «آگاهی، قرین روان‌شناختی خودآگاهی‌ست.»

خویشتن آگاهی

حالا به همه این ها self-consciousness را هم اضافه کنید. پیچیده تر شد؟ ابداً. self-consciousness حالت شدت‌یافته خودآگاهی یا consciousness است. اگر این عبارت را به درستی به خویشتن آگاهی ترجمه کنیم مشخص می شود که به معنای خودآگاهی از خویشتن (Self) است در حالی که خودآگاهی با کیفیات ذهنی مرتبط است خویشتن آگاهی با خودآگاهی از خویشتن سروکار دارد. دوباره به کتاب آنیل ست بازمی گردیم تا تمایز بین این دو را بهتر درک کنیم:

 

«درواقع، یکی از جالب‌ترین جنبه‌های راز خودآگاهی، ماهیت خویشتن است. آیا خودآگاهی بدون خویشتن‌آگاهی امکان‌پذیر است و اگر چنین باشد، آیا بازهم تا این حد مهم خواهد بود؟

پاسخ به پرسش‌های دشواری مانند این‌ها، پیامدهای زیادی برای طرز فکر ما در مورد جهان و زندگی موجود در آن دارد. خودآگاهی در کدام مرحله از رشد شروع می‌شود؟ آیا در زمان تولد پدید می‌آید یا حتی در رحم مادر نیز وجود دارد؟ آیا خودآگاهی در حیوانات غیرانسان- و نه‌فقط در نخستی‌ها و پستانداران دیگر، بلکه در موجودات فرازمینی مانند اختاپوس و شاید حتی در موجودات زنده ساده‌ای مانند کرم‌های لوله‌ای یا باکتری‌ها- وجود دارد؟ آیا چیزی شبیه اشریشیا کُلی یا ماهی خاردار بودن وجود دارد؟ در مورد ماشین‌های آینده چطور؟»

– تو بودن / آنیل ست / نشر سایلاو / صفحه 14

به این ترتیب ما می توانیم برای عبارات دیگری چون conscious self و نیز conscious selfhood معادل های دقیق تری به کار ببریم. به این ترتیب خویشتن خودآگاه را برای conscious self و خویشتنی خودآگاه را برای conscious selfhood به کار می بریم. باز هم به این جملات از کتاب «تو بودن» آنیل ست نگاه کنید:

«ما دقیقاً به این دلیل خویشتن خودآگاه هستیم که ماشین جانوری هستیم. من این استدلال را مطرح خواهم کرد که تجربه‌های تو بودن یا من بودن، از روش مغز برای پیش‌بینی و کنترل حالت درونی بدن پدید می‌آید.»

– تو بودن / آنیل ست / نشر سایلاو / صفحه 17

باور رایج تأثیرگذاری که تاریخ آن دست‌کم به دوران دکارت در قرن هفدهم بازمی‌گردد، این بود که حیوانات غیرانسان فاقد خویشتنیِ خودآگاه هستند، چراکه برای هدایت رفتارشان ذهن منطقی ندارند. آن‌ها را «ماشین‌های حیوانی» می‌دانستند؛ ربات‌های گوشتی بدون توانایی تفکر درباره وجود خود.

– تو بودن / آنیل ست / نشر سایلاو / صفحه 17

Consciousness در متون ترجمه شده، کتاب ها و مقالات مرتبط با فلسه ذهن و علوم شناختی به کرات به هر سه معادل آگاهی،، خودآگاهی و حتی هشیاری ترجمه شده است. اگرچه نمی توان هیچ یک از این معادل ها را نادرست دانست اما ترجمه دو اصطلاح انگلیسی متفاوت به واژه ای یکسان در فارسی موجب سوءتفاهم و مانع تراشی در یادگیری صحیح این مفاهیم مهم می شود. در نبود توافق نظر کلی، در صورت وجود هر دو واژه Consciousness و awareness در متن، لزوم برقراری تمایز بین آگاهی و خودآگاهی ضروری به نظر می رسد.

در اینجا توجه به رسالت انتقال علم (science communication) ضروری است. در انتقال علم، هر واژه باید از معادل مشخص خود برخوردار باشد و ترجمه چند واژه مختلف در یک متن به معادلی یکسان مشکل زا خواهد بود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله

در باب تفاوت توهم، خطای ادراکی، هذیان و روان آشفتگی

1402-08-01

در باب خطای ادراکی اعتماد به نفس : چرا افراد نادان، اعتماد به نفس بیشتری از خود نشان می دهند

1402-08-01
مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها